مادر

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

اشعار زیبا درباره مادر   دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده استقدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است   حتی یک لحظه در دنیا نیاسودیعمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است   لالالالا، به قربان تن خسته اتفدای بوی پیراهن مادرم بشوم   به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادیبه فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی   برایم تا صبح لالایی می خواندیبه فدایت که برایم آرزوها داشتی   لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوستبدون تو دنیا برایم زندان است   به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادیبه فدایت که دستانت پینه بسته است   یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودیلالا، چشمم پر از اشک است، مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : مادر, نویسنده : omidambadazkhoda بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 14:01